تڪیـﮧ گـآهَم بآش !
میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ
تـو هـَم حـِس کنـی
ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב
בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم می آینـב !
من و تو می شویم ما اما نه مایی که جمع بودن را مشخص کند
مایی که برای ساختن اینده ماست
ما بودنی که برای به ارامش رسیدن ماست
بعضی اوقات ما معنای جمع نمی دهد
معنای زندگی می دهد....
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند … شک میکنم به اینکه ،
این دل مال من است یاتو.....